همه چی باهم!

به یه ورت

همه چی باهم!

به یه ورت

یاد روزای قدیم بخیر

یادمه وقتی دبیرستان یا پیش بودیم چقد دبیرارو اذیت میکردیم میخندیدیم باهاشون شوخی میکردیم باهامون شووووووووووووووخی میکککککککککککککککردنحالا دیروز سر کلاس برنامه نویسی استاد ی سوال داد از اونجایی ک همه تونستن سوالشو حل کننمجبور شد خودش دوباره حلش کنه خلاصه حل کردو توضیح دادو اخرش طبق عادت پرسید:کسی سوالی نداره 

منم جوگیربهش گفتم: استاد فلوچارتشو{از اشکال هندسی تشکیل میشه}رسم میکنی؟ی لبخند ملیحی زدو گفت:مثله اینکه خوشت اومده نه؟جوابش ی برگه A3میشه اسمت چیه؟ جلسه قبل عیدو بعد عیدو اومدی؟رفت لیستو ی نگاه انداختو گفت:سه جلسه غیبت داری سه هفتا بیستو یکی بیستو یبار فلوچارتشو رسم کن بیارمنم گفتم شوخی کردم بابا اونم با همون لبخند گفت شوخی ندارم منم دیدم نخیر حسابی تو پاچمون رفته بچها هم کلی به  

 ریشمون خندیدن.  

 

 

 

 

 

 

و اما درس اخلاقی:اقا سوال نکن چه کاریه.

نظرات 1 + ارسال نظر
کاوه یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:15 ب.ظ http://www.gongekhabdide.blogsky.com/

سلام
وبلاگ قشنگیه...
چی میخونی؟

سلام.
مرسی من علوم کامپیوتر میخونم تو چطور؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد